عشقم آرمان عشقم آرمان، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 24 روز سن داره

نفس ماما

91/5/17اولین سینه خیز رفتن آرمان

سلام عسل مامان الهی که مامان فدات بشه هرچی از شیطنتت بگم کم گفتم الان نزدیک به یک هفته میشه سینه خیز میری اونم در حد تیم ملی من که حریفت نمیشم مامانی تا میخوام جلوت رو بگیرم چیزی نشکونی دادو بیداد میکنی عصبانی میشی چند روزی هم میشه مبل رو میگیری و بلند میشی و چند قدم به چپ و راست  میری گلم روز به روز داری شیرینتر میشی میدونم یه روزی میرسه دلم برا این روزهای قشنگ تنگ میشه عزیز دلممممممممم جدیدا هم غذاهایی که برات درست میکنم رو کم میخوری علاقه زیاد به غذای ما داری خدا نکنه ببینی دارم چیزی میخورم روزگارمو سیاه میکنی چند روز پیش هم با دستگاه کنترل تلوزیون زدی تو صورتم یک ساعت تمام از بینیم خون میومد اخه تو چرا انقدر منو میزنییی...
22 مرداد 1391

هشت ماهگیت مبارک عشق من

  پسر عزیزم آرمان خدا رو به خاطر وجود تو و پدر مهربونت شکر می کنم عزیز دلم هشت ماه از روز قشنگ به دنیا اومدن تو می گذره و من روز به روز بیشتر عاشق تو و مهربونیهات میشم پسر خوبم ماشالا تو الان به خوبی سینه خیز و کل خونه رو غلت میزنی میری و وسایل خونه رو میگیری و می ایستی کلمه های بابا و مامان و دد و نه نه رو به خوبی می گی وقتی بهت میگم بیا میای پیش مامان و وقتی می گم نه کاملا متوجه می شی با اسباب بازی هات بازی می کنی اما بیشتر از اونا به وسایل خونه مثل کنترل تلویزیون و مجله ها و دمپایی ها و البته موبایل ها علاقه مندی! گردش و تفریح مخصوصا ماشین سواری خیلی دوست داری   غذا خوردن رو زیاد دوست داری که ا...
15 مرداد 1391

عکسهای جدید آرمان جونم

اینجا بابا جون برات پکج کامل ابزار رو برات خریده کلی ذوق کردی       اینجا هم که خاله ازی هوس کرده بود خواهرزاده دختر داشته باشه دخترت کرد       ...
9 مرداد 1391

عاشقتمممممم

بابا جون رفته بود دکتر برای دستش خیلی درد میکنه و یکمی دیر کرد و هنگامی که برگشت خونه دیدیم یه آقا ببر خوشگل برا آرمانی خریده که سوارش بشی و کیف کنی اما بیشتر از همه من کیف کردم خیلی وقته خودم میخواستم بخرم برات اما وقت نمیکنم برم بیرون مخصوصا تو این هوای گرم ٥٨ درجه آدم کباب میشه خیلی با آقا ببره ذوق کردی یکمی سواریت دادم بعدش همش میخوایی خودتو بندازی پایین این روزا یاد گرفتی از مبل از تخت یا صندلی و هر چی که ارتفاع داشت باشه خودتو مندازی پایین و من محکم میگیرمت شیطون من     ...
2 مرداد 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نفس ماما می باشد